امید دلها

اولین مهمونهای امید کوچولو

برای دیدن شما مامان مامانی و خاله زهرا و عمو احسان و البته امیرعلی خان اومده بودن تا هم شما رو ببینن و اینکه من دست تنها بودم و تو زمستون نمیتونستم برم پیششون که با اومدنشون حال و هوای خونه ما هم عوض شد و شرایط کم کم رو غلطک افتاد تو اون چند روز ختنه هم شدی عزیز دلم که چند تا عکس از اون روزها رو میزارم اینم امیر علی که فوق العاده شیطون بود اینم عمو احسان و بابایی و امیرعلی که بغل باباییه اینجا هم تو مطب دکتره که واسه ختنه رفتیم الهی بگردم من و خاله زهرا هم پشت در گوش وایستاده بودیم که شما گریه میکنی یا نه که خدا رو شکر اونجا گریه نمیکردی ولی اومدیم خونه تلافی هر چی گریه بود در آوردی الهی فدات بشم من دیوونه ...
8 تير 1393

حرف مشترک مامان و بابا

سلام عزیز دل ما: این وبلاگ،وبلاگ خاطرات قشنگه،محلی واسه گفتن خوبی ها و شادی هاست برای همین من و بابایی تصمیم گرفتیم از گذشته چیزی ننویسیم از روزهایی که بی تو گذشت و حتی روزهای اول که بهمون سخت گذشت... فقط میخواییم از روزهای شیرین با تو بودن بگیم که با دیدن روی ماهت،با شنیدن صدای خنده های قشنگت به آسمون میریم و انگاری که دنیا رو با همه ی قشنگیاش برای ما تموم کردن و دیگه هیچ چیز نمیخواییم مگر سلامتی شما عزیز دلم ایشالا همیشه سالم باشی همونطور که من همیشه سر نمازهام از خدا میخواستم که یه نی نی سالم و صالح بهمون بده که خونمونو روشن کنه و حالا میبینم که خدا یه چلچراغ بهمون داده! که با خودش کلی نعمت برامون آورده ایشالا همیشه سالم و صالح بمون...
8 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امید دلها می باشد